Freitag, 27. Juni 2014

چند نوشته ی اجتماعی - سیاسی و چند شعر



میرحسین مهدوی  Mir Hussain Mahdavi

          دزد رای مردم جایزه گرفت  

Foto: ‎دزد رای مردم جایزه گرفت
--------------------------
یکی از زیباترین قطعه های گلستان سعدی حکایت سردی زمین، یخ زدن سنگ ها و باز بودن سگ هاست. سعدی می گوید: 
... مسکین برهنه به سرما همی رفت . سگان در قفای وی افتادند . خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند . زمین یخ بسته بود . عاجز شد ، گفت این چه بد فعل مردمند ! سگ را گشاده اند و سنگ را بسته!......
با خواندن این حکایت خیال می کنی که سعدی قطعه ی شاعرانه ای ساخته است تا گلستانش را پر کرده باشد اما واقعیت اینست که در کشور ما هر روزه از این گونه رخداد ها اتفاف می افتد..چنین است که کوشش ما برای آباد کردن وطن تا کنون ره به جایی نبرده است.
افغانستان کشوری  است که دزدان را به جای زندان جایزه می دهند و دزدی را ارج می نهند. دزدان به میزانی که دزدی شان زیادتر باشد ، جایزه ی بزرگتر و شهرت بیشتری کسب می کنند.
در یکی از تازه ترین حوادثی از این دست،  ضیاالحق امرخیل به خاطر دستبرد زدن به رای مردم و  سرقت دموکراسی جایزه گرفت. امرخیل به خاطر تلاش بی وقفه اش برای تخریب جامعه ی مردم سالار و استعداد فوق العاده اش برای خراب کردن اعتماد مردم مورد ستایش قرار گرفت.
می گویید این وطن دوباره وطن خواهد شد؟‎
                                                   

یکی از زیباترین قطعه های گلستان سعدی حکایت سردی زمین، یخ زدن سنگ ها و باز بودن سگ هاست. سعدی می گوید:        
... مسکین برهنه به سرما همی رفت . سگان در قفای وی افتادند . خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند . زمین یخ بسته بود . عاجز شد ، گفت این چه بد فعل مردمند ! سگ را گشاده اند و سنگ را بسته...
با خواندن این حکایت خیال می کنی که سعدی قطعه ی شاعرانه ای ساخته است تا گلستانش را پر کرده باشد اما واقعیت اینست که در کشور ما هر روزه از این گونه رخداد ها اتفاف می افتد..چنین است که کوشش ما برای آباد کردن وطن تا کنون ره به جایی نبرده است.     
افغانستان کشوری است که دزدان را به جای زندان جایزه می دهند و دزدی را ارج می نهند. دزدان به میزانی که دزدی شان زیادتر باشد ، جایزه ی بزرگتر و شهرت بیشتری کسب می کنند.
در یکی از تازه ترین حوادثی از این دست، ضیاالحق امرخیل به خاطر دستبرد زدن به رای مردم و سرقت دموکراسی جایزه گرفت. امرخیل به خاطر تلاش بی وقفه اش برای تخریب جامعه ی مردم سالار و استعداد فوق العاده اش برای خراب کردن اعتماد مردم مورد ستایش قرار گرفت.  
می گویید این وطن دوباره وطن خواهد شد؟


نصیرمهرین  
یک نمونه ی دیگر از دروغگویی و 

عوامفریبی     Foto: ‎یک نمونه ی دیگر از دروغگویی و عوامفریبی 
...........................................................................

پیرامون دوره ی حکومت شاهی امان الله خان، گفتار ها ونوشتار های بسیار ارائه شده است. تعدادی از دریچه ی دیدگاه  های مختلف به سوی برنامه ها و فعالیت های آن دوره دیده اند. برخی نفی مطلق را به کاربسته ویک تعداد به یاد خوبی های زمانه ی حکومتداری او از جهان رفته اند. آنانی که " امانیست " یاد شده اند. اما ، از نظر واقع نگری، شایسته آن است که مستند صحبت شود. چه در زمینه ی نشان دادن دستاوردها وچه در زمینه ی اشتباهات او. برخورد مسئولانه، چنین موقفی را مطالبه می کند. ولی وقتی چنین احساس مسؤولیت در میان نباشد، به ویژه وقتی از موضع پس روی وتمدن ستیزی به او پرداخته شود، ومخاطبان نیز مردمان مظلوم و نا آگاه یا توده ی عوام از هرجای بی خبر باشند؛ تبر تیزعوام فریب با دسته ی محکم بر تن حقیقت می زند. 
از حکمتیار را انتخاب نموده ایم .
بخشی ازسخن رانی های جناب گلب الدین حکمتیار پیرامون تاریخ افغانستان است. در جایی چنین می گوید :
"  . . . امان الله از اروپا برگشت از تمدن اروپائی متأثر وآن را با همان طبیعت شهزاد گی خود که داشت هماهنگ وسازگار یافت . . . برای زنان  افغان، مینی ژوپ وعریانی تحفه داشت . . . "(1) 

لطفاً دروغگویی وعوامفریبی او را در تبلیغات بقیه  هم اندیشان او نیز بجوئید. 
موضع سیاسی آرمانی یی  که حکمتیار از آن حرکت می کند؛ و مطالباتی را که عمریست می خواهد در افغانستان عملی شود ، این است : 
" هدف همه ی ملت ما حکومت اسلامی است. حتی به حکومت مختلط نیز راضی نیستند وبه حکومت ائتلافی هم قانع نمی شوند. می گویند : حکومت صـــــــــــــــــد در صـــــــــــــــــد اسلامی، تحت قیادت یک چهره ی مطمئن اسلامی . . ." (2)

ایا در تن آن "ملت"، گوشتی برای خوردن حکمتیار نیز باقی مانده است؟

منبع :
(1) سخنرانی حکمتیار.  فراز های تاریخ شش دهه اخیر. نشریه ی شاهد شمار ه دهم سال 1366 . 
(2) ص 15 منبع بالا.‎  

پیرامون دوره ی حکومت شاهی امان الله خان، گفتار ها ونوشتار های بسیار ارائه شده است. تعدادی از دریچه ی دیدگاه های مختلف به سوی برنامه ها و فعالیت های آن دوره دیده اند. برخی نفی مطلق را به کاربسته ویک تعداد به یاد خوبی های زمانه ی حکومتداری او از جهان رفته اند. آنانی که " امانیست " یاد شده اند. اما ، از نظر واقع نگری، شایسته آن است که مستند صحبت شود. چه در زمینه ی نشان دادن دستاوردها وچه در زمینه ی اشتباهات او. برخورد مسئولانه، چنین موقفی را مطالبه می کند. ولی وقتی چنین احساس مسؤولیت در میان نباشد، به ویژه وقتی از موضع پس روی وتمدن ستیزی به او پرداخته شود، ومخاطبان نیز مردمان مظلوم و نا آگاه یا توده ی عوام از هرجای بی خبر باشند؛ تبر تیزعوام فریب با دسته ی محکم بر تن حقیقت می زند. 
از حکمتیار را انتخاب نموده ایم .         
بخشی ازسخن رانی های جناب گلب الدین حکمتیار پیرامون تاریخ افغانستان است. در جایی چنین می گوید :   
" . . .
امان الله از اروپا برگشت از تمدن اروپائی متأثر وآن را با همان طبیعت شهزاد گی خود که داشت هماهنگ وسازگار یافت . . . برای زنان افغان، مینی ژوپ وعریانی تحفه داشت . . . "(1)    

لطفاً دروغگویی وعوامفریبی او را در تبلیغات بقیه هم اندیشان او نیز بجوئید. 
موضع سیاسی آرمانی یی که حکمتیار از آن حرکت می کند؛ و مطالباتی را که عمریست می خواهد در افغانستان عملی شود ، این است : 
"
هدف همه ی ملت ما حکومت اسلامی است. حتی به حکومت مختلط نیز راضی نیستند وبه حکومت ائتلافی هم قانع نمی شوند. می گویند : حکومت صـــــــــــــــــد در صـــــــــــــــــد اسلامی، تحت قیادت یک چهره ی مطمئن اسلامی . . ." (2)   

ایا در تن آن "ملت"، گوشتی برای خوردن حکمتیار نیز باقی مانده است؟

منبع :
(1)
سخنرانی حکمتیار. فراز های تاریخ شش دهه اخیر. نشریه ی شاهد شمار ه دهم سال 1366       . 
(2)
ص 15 منبع بالا.

لیلا تیموری  
من گم شده در "من" ها 


Foto: ‎من گم شده در "من" ها 

 یکسوی من چون شیشه ها یکسوی من چون سنگها 
 با خود بجنگم هر نفس بیزارم از این جنگها 

 در من نهنگی خفته است و هم پلنگی خفته است
 با این نهنگ و این پلنگ افتاده ام در چنگها 

 باغ و گلستانم گهی ، دشت و بیابانم گهی   
 من چیستم با این همه تضاد ها و رنگها 

گه قاتل جنس خودم گه عاشق جنس خودم 
 گه این منم گه آن منم با این همه فرهنگها 

 از بسکه "من" "من" کرده ام هستی بخود تنگ کرده ام 
 در سایه ی دیوار "من" دورم ز خود فرسنگها 

 لیلی ز من بیچاره شد مجنون زمن آواره شد 
 این عاشق و معشوقه را کشتم ز نام و ننگها

لیلا تیموری‎

یکسوی من چون شیشه ها یکسوی من چون سنگها 
با خود بجنگم هر نفس بیزارم از این جنگها 

در من نهنگی خفته است و هم پلنگی خفته است
با این نهنگ و این پلنگ افتاده ام در چنگها 

باغ و گلستانم گهی ، دشت و بیابانم گهی 
من چیستم با این همه تضاد ها و رنگها 

گه قاتل جنس خودم گه عاشق جنس خودم 
گه این منم گه آن منم با این همه فرهنگها 

از بسکه "من" "من" کرده ام هستی بخود تنگ کرده ام 
در سایه ی دیوار "من" دورم ز خود فرسنگها 

لیلی ز من بیچاره شد مجنون زمن آواره شد 
این عاشق و معشوقه را کشتم ز نام و ننگها

علی شاه احمدی (عباب) 

   Alishah Ahmadi Obab

         ترس

ترسم كه باز گردد ديو شب اشكاره
خون شفق بريزد روى زمين دوباره

ترسم كه باز مردم پاى پياده گيرند
راه مسافرت را بر سنگ سنگ خاره

ترسم كه خواهـرانم،بار دگر نمانند
در خانه هـاى در بند،بى نام بى شماره

گر ديو شب بيايد بار دگر بپايد
ايا شود درين جا بار دگر گذاره؟

گل از چمن برايد،قمرى دگر نپايد
صبر هـمه سرايد،از وحشت دوباره

انگه به چه اميدى گيرم كتاب ،حافظ،
گردم به صبح كاذب،مشغول استخاره

بر هـمزبان،عبابا، شعر روان هـمى خوان
تاكى سخن به ايما،تاكى به استعاره

                                   از چند سال پيش."عباب"

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen